بی توباتو | ||
قیمت یه رویا چه قدره؟به اندازه ی حقوق یک سال ؟یا یه عمر جون کندن؟قیمت رویای شما چه قدره؟مال شما رو نمی دونم اما قیمت رویا های من از پول ها ی پول دار ترین ادم جهان بیشتره!از زمین زیبا ی ما از اسمون پر ستاره از کهکشون ها بیشتر! تا حالا شده به رویا های دیگران غبطه بخورین یا از حسادت شب خوابتون نبره و حتی لیوانی که چند روز پیش باهاش چایی خوردین و بشکونین!خیلی خوشحالم که به رویاها ی دیگرون تا به حال حسودی نکردین ! من یه بار حسودی کردم از حسادت شب خوابم نبرد حتی لیوانم شکوندم.به رویا ها ی یه دختر که همه چیز رو زیبا می دید!بعد از اون فکر کردم رویا مال این جور ادماس برای همین حسودی کردم اما بعدش فهمیدم رویا شاهرگ اصلی وجودی هر انسانی و بدون اون زنده نمی مونه برای همینه که دیگه تصمیم گرفتم به جای گرفتن رویا دیگران رویا ی خودمو ببینم که تک و تنها میون قلبم نشسته ومنتظر یه نیم نگاه قیمت رویا ی من به معنای یه زنگیه! پس رویاهاتو دریاب تا تو اسمون پر ستاره ی خدا تو هم یه ستاره داشته باشی! [ جمعه 91/6/3 ] [ 7:42 عصر ] [ سپیده ]
[ نظرات () ]
در میان دل های بی قرار و باران اشک های عاشقانه فریاد می زنم و نام او را صدا می کنم در این شب هلال ماه دست در دست زهره در کنار گنبد طلایی غریب الغربا نشسته و پا به پای عاشقان اشک می ریزد و نام او را هزار مرتبه فریاد می کند.عاشقان او را به کتاب آسمانیش قسم می دهند و در میان عطر گلاب و اسپند به بهشت سفر می کنند و در ان لحظات تنها به بال فرشتگام می اندیشم که سنگینی بال ها ی خود را با کبوتران گنبد طلا شریک می شوند. التماس دعا (در این شب ها در کنار حرم علی بن موسی بن رضا به یادتون هستم) [ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 9:23 عصر ] [ سپیده ]
[ نظرات () ]
امشب در خاطراتی که آسمان برام رقم زده،گم شدم.گم شدم تا اشک های سرد و غریبمو کسی نبینه. اشک هایی که از دل شکسته یه عاشق سر چشمه می گیره.اشک هایی که بوی غربت و غریبگی می ده. انگار آسمون هم دلش مثله من گرفته.دوست من گرفته.دوست داره فریاد بزنه.حرف هایی رو که تو دلش تلنبار شده فریاد بزنه.بگه که از این حرفا،از این دنیا،از این کار های یک نواخت خسته شده (مخاطب: هیچ کس) [ سه شنبه 91/5/10 ] [ 9:41 عصر ] [ سپیده ]
[ نظرات () ]
امشب در خاطراتی که آسمان برام رقم زده،گم شدم.گم شدم تا اشک های سردو غریبم رو کسی نبینه.اشک هایی که از دل شکسته یه عاشق سرچشمه می گیره.اشک هایی که بوی غربت و غریبگی می ده.انگار آسمون هم دلش مثله من پره و دلش مثله من گرفته.دوست داره فریاد بزنه. حرف هایی رو که تو دلش تلنبار شده فریاد بزنه.بگه که از این حرفا، از دنیا،از این کار های یک نواخت خسته شده. (مخاطب: هیچ کس) [ دوشنبه 91/5/9 ] [ 10:9 عصر ] [ سپیده ]
[ نظرات () ]
سلام! این بار دوست دارم مخاطبم همه باشن همه!وحتی یک مهمان ویژه!روزها و شب هاس که می نویسم اما دریغ از یک نگاه خشک و خالی.امشب قلبم رو سپردم به کسی که عاشقانه دوستش دارم .قلبی که اگه یه تیکه ی سالم داشته باشه رحمته اما اون با تمام مهربونیش قلب شکستم رو تو دستاش گرفت و زیر لب یه چیزی گفت که باعث شد احساس کنم در رویایی عمیق فرو رفتم رویای رسیدن به معشوق رویای بودن با او امروز این جام تا با صدای بلند فریاد بزنم:خدایا به خاطر همه ی مهربونی هات به خاطر همه ی گذشت هات و .. ازت ممنونم ازت ممنونم که باعث شدی امشب روی هلال ماه دراز بکشمو ستارهی اقبالم رو با کمکت انتخاب کنم ازت ممنونم که که باعث شدی قلبم با اغوش گرمت دوباره جان بگیرد. ممنونم هزار بار ممنونم. [ جمعه 91/4/30 ] [ 10:27 عصر ] [ سپیده ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |