بی توباتو | ||
در دیر مغان آمدم یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او ، شکل مه نو پیدا وز قد بلند او ، بالای صنوبر پست آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست باوی نظرم، چون هست شمع دل دم ساز بنشست، چو او برخاست و افغان ز نظر بازان برخاست،چو او بنشست گر غالیه خوش بو شد،در گیسوی او پیچید ور وسمه کمانش گشت،در ابروی او پیوست
باز آی که باز آید عمر شده ی حافظ هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست [ یادداشت ثابت - یکشنبه 95/9/15 ] [ 7:55 عصر ] [ پارمیدا ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |